رهاییی

دل نوشته
آخرین مطالب
  • ۱۸ اسفند ۹۸ ، ۰۱:۲۹ فصل سوم
  • ۱۳ اسفند ۹۸ ، ۱۸:۵۳ تلخ نوشته
  • ۱۰ اسفند ۹۸ ، ۰۰:۵۰ تکرار !!!
  • ۰۷ اسفند ۹۸ ، ۲۱:۳۶ دل نوشته
  • ۰۵ اسفند ۹۸ ، ۲۲:۳۷ سردرگمی ...
  • ۰۵ اسفند ۹۸ ، ۲۲:۱۶ ماه رجب
  • ۰۲ اسفند ۹۸ ، ۲۳:۱۹ دل تنگ
  • ۰۱ اسفند ۹۸ ، ۲۲:۵۱ لوس
  • ۲۹ بهمن ۹۸ ، ۲۲:۵۴ امید...
  • ۲۴ بهمن ۹۸ ، ۲۱:۳۹ دوست داشتن


  • رهاییی

    دل نوشته


    پنجشنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۸، ۱۲:۴۱ ق.ظ

    سلام

    امشب باز چهارشنبه بود من رفتم مراسم ..‌

    مراسمش راستش مداح خیلی معروف یا سخنران معروفی نداره و یا اینکه خیلی منظم باشه ..‌ ولی من خیلی مراسمش رو دوست دارم بوی امام رضا میده ...

    راستش این روزا برات دعا میکنم ولی دیگه براورده شدنش با خداست ..‌ 

     راستش من خیلی فرق کردم از نظر اعتقادی دیکه اون زهرای قبل نیستم خیلی اوضام بد شده ... دیکه مثل قبل نیستم ..‌ یادمه قبل بهم میگفتی صورتت معصوم ولی الان نه دیگه خودمم میفهمم احوالاتم مث قبل نی ..‌ .

    مامانم چند روزه مریضه ناراحتم براش ... برا تو هم ناراحتم که غصه میخوری ... 

    امروز نمره های ترم بچه ها رو دادم ایقد اینا بانمک ان ... هعی خانم خانم تو رو خدا نمره اضافه کنید ... خانم یه خونواده از هم میپاشه ..‌ حالا خانم چی میشه مگه ...

    راستش این احوالات برام خنده داره ... من کجا و معلمی کجا ... خیلی شاگردام هیکلاشون ازم بزرگ تره اصلا کنارشون معلوم نمیشه من معلومم ... 

    یه روز بچه ها به اصرار برام بستنی خریدن ... زنگ تفریح داخل کلاس خوردیم .. بچه های کلاس دیگه رفته بودن به معاون گفته بودن چرا این دختره فرم مدرسه رو نمی پوشه ما باید بپوشیم ... معاون میخندید برام تعریف میکرد..‌ یه وقتایی با بچه ها روی حیاط میشینم ... کنارشون بهم خوش میکذره انگار دوستام هستن ..‌خخ اونام راحتن دیگه.. ولی باحاله ... باورت نمیشه اتکار سر تا پای رفتارت رو زیر نظر دارن حرفات و لحنت ... و اعتقاداتت همه چیز ... ریز به ریز میبینن و زیر نظر دارن ...

    خخخ میخواستم چی بنویسم به کجا رسید😉

     همیشه به بچه ها میگم ادم کلی راه جلوش هست نباید گیر بده حتما باید اون اتفاق خاص بیوفته ... میگم تلاش کنید واقعی واقعی اکه نشد برید سراغ یه راه دیگه اینکه بشینید و غصه بخورید فقط دارید وقتتون رو تلف میکنید ... نمیدونم حرفامو میفهمن یا نه ...ولی گوش میدن حسابی!!!

    و اینکه منتظرم جمعه بشه بشه اقا بیاد حرف بزنن ببینم جی میگن بابت اتفاق های ایران ... 

    دیشب هزار بار امدم پیامت بدم دوباره پشیمون شدم  ترسیدم مزاحمت باشم ..‌ البته کار خوبیم نیس دیگه ... ولی در کل بیادتم..  بفکرتم ... تو لحظه هام هستی ..‌. ان شالله نبینم غصه بخوری ... 

    خوب نیس بگم ولی میگم ❤❤❤دوستت دارم 

    رهایی...

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی