سلام
ماه رجب ...
بچه که بودم درک خاصی از ماه ها نداشتم فقط محرم و رمضون رو میشناختم ...
دوران راهنمایی نسبت به همون رمضون و محرمم حس خاصی نداشتم ...همیشه فک میکردم چرا اینا گریه میکنن ...
اول و دوم دبیرستان حال و احوالاتم عوض شده بود لحظه شماری میکردم براشون دلم میخواست تند تر به محرم و رمضون برسیم ... اون موقع ها دوستام یه کتاب کوچیک بهم دادن اسمش بود اَین رجیبیون ... درباره ویژگی های ماه رجب بود ... چقدر به خودم میگفتم فلان روز روزه بگیرم یا این دعا رو بخوبم ...یا شبا زودتر پاشم ...کلی برنامه ریزی میکردم یه دفتر داشتم توش مینوشتم احوالاتم رو ... میگفتم ادم باید خودشو تو این دوتا ماه اماده کنه تا خوب به ماه رمضون برسه ...
دلم برای اون روزا تنگ شده ... دلم برای خوب بودن خودمم هم تنگ شده ... دلم برای ارامش تنگ شده ... دلم برای خدا تنگ شده... دلم برای اربعین تنگ شده ....اخ دلم برای یه خیال راحت راحت تنگ شده ... کاش یکم همه چیز عوض میشد...
نمیدونم سالهای بعد چی درمورد این روزا بنویسم !!! نمیدونم سالها بعد روزام خوش تر از الانه یا بدتر از الان !!!
خلاصه اینکه خدا خیلی نیازت دارم .. خیلی