سلام
به خدا این دفعه لجبازی نمیکنم !!!😐
نمیدونم چی بنویسم اخه ... روزها تکراری شدن صب میرم مدرسه ... بعدم میخوابم بعدم درس میخونم دوباره صب روز بعد ...همین تکرار میشه!!
دیشب اینجا بارون امد ... خیلی قشنگ خیلی تند خیلی با دونه های بزرگ ... صبح زود ایقد هوا خوب بود که حد نداشت ... همین جور بارون امد که رفتیم مدرسه ...
دیگه بارون قطع شد ... وسط کلاس دیدیم داره برف میاد... ایقد خوشکل بود که حد نداشت ... دونه های برف خیلی خیلی بزرگ و ایقد باحال بود راستش تا حالا هیش وقت اینقدر برف به این قشنگی رو ندیده بودم ... ولی یه ساعت بعدش قطع شد و افتاب شد😐😐😐
و اینکه امشب دل درد گرفتم حالت تهوع گرفتم خواب نمیرم ... خواب میرم ولی میپرم هعی از خواب ... فردا صبح هم باید برم مرکز مشاوره ... اونجا درمورد رشته معماری با بچه ها حرف بزنم ...
احتمالا کلش خواب باشم سرکلاس ...
و خبر بعدی اینکه هفته دیگه احتمالا بیام قم ... یکی دو روزی و شاید یه سری بیام بازار تهران شایدم نیومدم فعلا در حد حرفه !!
و اینکه قوی باش روای سخت میگذره ... بعدم خوشبحالت تهران چقدر برف امده بود دلم حسابی سوخت ...
مراقب خودت باش ... حواست به خودت باشه ... ادم یبار زندگی میکنه ... یبارم باید روی زندگی رو کم کنه😉
شبت بخیر ❤